سفارش تبلیغ
صبا ویژن
برترین حکمت، شناخت انسان به خویشتن و اندازه خود را نگاه داشتن است . [امام علی علیه السلام]
لوگوی وبلاگ
 

آمار و اطلاعات

بازدید امروز :0
بازدید دیروز :0
کل بازدید :1976
تعداد کل یاداشته ها : 1
103/1/31
2:15 ع
مشخصات مدیروبلاگ
 
amin[0]

خبر مایه
لوگوی دوستان
 


گل تقدیم شماگل تقدیم شماگل تقدیم شماگل تقدیم شما
داستان کوتاه

مــــــادر من فقط یک چشم داشت. من از اون متنفر بودم … اون همیشه مایه خجالت من بود. اون برای امرار معاش خانواده برای معلم ها و بچه مدرسه ای ها غذا می پخت. یک روز اومده بود دم در مدرسه که منو به خونه ببره خیلی خجالت کشیدم. آخه اون چطور تونست این کار رو بامن بکنه؟ روز بعد یکی از همکلاسی ها منو مسخره کرد و گفت مامان تو فقط یک چشم داره! فقط دلم میخواست یک جوری خودم رو گم و گور کنم. کاش مادرم یه جوری گم و گور میشدبهش گفتم اگه واقعا میخوای منو بخندونی و خوشحال کنی چرا نمیمیری؟ اون هیچ جوابی نداد …. دلم میخواست از اون خونه برم و دیگه هیچ کاری با اون نداشته باشم! سخت درس خوندم و موفق شدم برای ادامه تحصیل به سنگاپور برم، اونجا ازدواج کردم، واسه خودم خونه خریدم، زن و بچه و زندگیاز زندگی، بچه ها و آسایشی که داشتم خوشحال بودم تا اینکه یه روز مادرم اومد به دیدن من.. اون سالها منو ندیده بود و همینطور نوه هاشو.. وقتی ایستاده بود دم در بچه ها به اون خندیدند و من سرش داد کشیدم که چرا خودش رو دعوت کرده که بیاد اینجا، اونم بی خبر! سرش داد زدم: چطور جرات کردی بیای به خونه من و بجه ها رو بترسونی؟ گم شو از اینجا! همین حالا! اون به آرامی جواب داد: اوه خیلی معذرت میخوام مثل اینکه آدرس رو عوضی اومدم و بعد فوراً رفت و از نظر ناپدید شد. یک روز یک دعوتنامه اومد در خونه من درسنگاپور برای شرکت درجشن تجدید دیدار دانش آموزان مدرسه ولی من به همسرم به دروغ گفتم که به یک سفر کاری میرم. بعد از مراسم ، رفتم به اون کلبه قدیمی خودمون؛ البته فقط از روی کنجکاوی. همسایه ها گفتن که اون مرده! اونا یک نامه به من دادند که اون ازشون خواسته بود که بدن به من: ای عزیزترین پسرم، من همیشه به فکر تو بوده ام.. منو ببخش که به خونت اومدم و بچه ها تو ترسوندم! خیلی خوشحال شدم وقتی شنیدم داری میای اینجا.. ولی من ممکنه که نتونم از جام بلند شم که بیام تورو ببینم! وقتی داشتی بزرگ میشدی از اینکه دائم باعث خجالت تو شدم خیلی متاسفم! آخه میدونی … وقتی تو خیلی کوچیک بودی تو یه تصادف یک چشمت رو از دست دادی به عنوان یک مادر نمییتونستم تحمل کنم و ببینم که تو داری بزرگ میشی با یک چشم؛ بنابراین مال خودم رو دادم به تو.. برای من اقتخار بود که پسرم میتونست با اون چشم به جای من دنیای جدید رو بطور کامل ببینه


گروه اینترنتی شمیم وصل
گل تقدیم شماگل تقدیم شماگل تقدیم شما
چند روز دیگه روز مادره

اگر چه مقام مادر آنقدر عزیز و شامخ است که هر روز باید دست بوس او باشیم . اما فرصت مغتنمی است تا در روز میلاد حضرت فاطمه زهرا (ع) صدیقه طاهره ، با شاخه گلی از زحمات مادران تجلیل نمائیم. حتی اگر مشکلات زندگی و بعد مسافت و دوری از وطن این امکان را از شما گرفته تا از نزدیک به دیدار مادر بزرگوارتان مشرف گردید ؛ می توانید با ارسال پیام تبریک و کارت پستال از او یادی نمائید.
شرکت پست جمهوری اسلامی ایران

با راه اندازی سامانه ثبت سفارشات الکترونیکی کارت پستال به نشانی :


این امکان را برای هموطنان عزیز چه در داخل کشور عزیزمان ایران و چه در کشورهای دیگر فراهم آورده تا متقاضیان با انتخاب کارت پستالهای شکیل و زیبا و ثبت پیام های مورد نظر، تنها با پرداخت 600 تومان ، کارت پستال فیزیکی را به دست عزیزانشان برساند. پس همین حالا ، آنچه را که دوست دارید برای مادر گرامیتان بنویسید و برایش ارسال کنید.

مادران در این روزها چشم انتظار احساسات فرزندانشان هستند نه کادوهای مادی آنها.


91/2/21::: 1:51 ع
نظر()